Perhaps My Destination Was Like This

بیند چو کسی موی تو گیرم سر راهش * تا ذوق تماشای تو دزدم ز نگاهش

Perhaps My Destination Was Like This

بیند چو کسی موی تو گیرم سر راهش * تا ذوق تماشای تو دزدم ز نگاهش

پرسش

دوستان خوبم داستان امروز رو از قسمتی از انجیل انتخاب کردم. امدوارم که مورد پسندتون واقع بشه.

روزی یکی از فقیهان برخاست تا با این پرسش عیسی را به دام اندازد:

- ای استاد چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم؟

عیسی پاسخ داد:

- در تورات چه آمده؟ از آن چه میفهمی؟

- خداوند خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوت و با تمامی فکر خود محبت نما و همسایهات را همچون خویشتن محبت کن.

- درست جواب دادی این را به جای آور که حیات خواهی داشت.

اما برای تبرئه خود از عیسی پرسید:

- همسایه من کیست؟

عیس در پاسخ چنین گفت:

- مردی از اورشلیم به اَریحا میرفت. در راه به دست راهزنان افتاد. آنها اموال مرد را دزدیده و کتک زدند ونیمهجان رهایش کردند و رفتند. از قضا کاهنی از همان راه میگذشت. اما چون چشمش به مرد افتاد، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رفت. لاویای نیز از آنجا میگذشت. او نیز چون به آنجا رسید و آن مرد را دید، راه خود را کج کرد و سمت دیگر جاده رفت. اما مسافری سامری چون بدانجا رسید و آن مرد را دید، دلش بر حال او

سوخت. پس نزد او رفت و بر زخمهایش شراب ریخت و روغن مالید و آنها رابست. سپس او را بر الاغ خود گذاشت و به کاروانسرایی برد و از او پرستاری کرد. روز بعد، دو دینار به صاحب کاروانسرا داد و گفت: از این مرد پرستاری کن و اگر بیش از این خرج کردی،چون برگردم به تو خواهم داد. حال به نظر تو کدامیک از این سه تن همسایه مردی بود که به دست راهزنان افتاد؟

- آن که به او ترحم کرد.

- برو و تو نیز چنین کن.

تعلیم بسیار قشنگی بود. جالبه بدونین در او زمان کسی سامریها رو قبول نداشت. حتی با اونها سر یه سفره نمینشستن و هیچکس با اونها معشرت نمیکرد. اون مرد کاهن همشهری مرد اورشلیمی بود و در معبد مشغول به عبادت و اون مرد لاوی هم همینطور همشهری آن مرد بود. اما کسی که به اون کمک کرد شخصی بود که شاید در حالت عادی مرد زخمی حتی به اون اجازه شستن پای خودش رو هم نمیداد.

امروز من و شما چی؟ همسایه ما کیه؟ آیا اگر کسی سر راهمون نیاز به کمک داشته باشه مثل اون دو نفر از کنارش بیتفاوت رد میشیم. یا مثل اون مرد سامری حاضریم تمام راه رو تا شهر بعدی پیاده بریم و اون رو سوار بر مرکبمون کنیم؟ آیا حاضریم دست اون رو بگیریم و از روی زمین بلند کنیم؟ آیا اگر امروز همسایمون نیاز به کمکی داره که از دستمون بربیاد بهش کمک میکنیم؟

تا به کی فقط به فکر منافع خودمون هسیم؟ بیاید دست به دست هم بدیم، به همدیگه کمک کنیم، به دور از هر نژاد و هر لحجه، به دور از هر دین و هر مذهب. بذاریم محبت بین مردم ایران آنقدر چشمگیر بشه که چشم تمام دشمنان ایران و حسودان کور بشه. کسانیکه چشم دیدن رشد مملکت ما رو ندارن و با هزار و یک راه مختلف قصد دارن بین مردم ما شقاق ایجاد کنن. مردمی که به گفته خودشون مهمانواز و نوع دوست هستند.

همسایه من بیدار شو

!

هموطن من بیدار شو

!

هموطن،به خدا من به سود تو هستم راضی

بیــــــــــــا بشـــــــــــکنیم این خطـــوط مـــوازی

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر جمعه 29 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 23:22 http://amir-perspolisi.blogsky.com/

سلام
اسم وبلاگت چرا اینجوری قاسم خان
راستی این زرندیه که گفتی کجاست
معلومه زیاد نامردی دیدی که اینقدر شاکی هستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد