Perhaps My Destination Was Like This

بیند چو کسی موی تو گیرم سر راهش * تا ذوق تماشای تو دزدم ز نگاهش

Perhaps My Destination Was Like This

بیند چو کسی موی تو گیرم سر راهش * تا ذوق تماشای تو دزدم ز نگاهش

سوتک

نمی دانم
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
.
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
.
ولی بسیار مشتاقم که از خاکه گلویم سوتکی سازد ،

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

واو یک ریزو پی در پی دمِ خویش را در گلویم سخت بفشارد
.
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
.
بدین گونه بشکند هر دم سکوت مرگبارم را 

 

دکتر علی شریعتی

امتحان

من خیلی خوشحال بودم… من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم… والدینم خیلی کمکم کردند… دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود… فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود… اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم… یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی… سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو …………….!

ادامه مطلب ...

۱۰۰۰دلار

بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد… همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد… زن پیتر یه حوله رو دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه… همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود… تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان ۱۰۰۰ دلار بهت میدم اگه

ادامه مطلب ...

دارایی

سلام دوستان خوبم

امیدوارم حال همگیتون خوب باشه.

مطلب امروز داستانی هست که از دوستم سیلاس براتون اوردم. امیدوارم که خوشتون بیاد.

((عیسی در برابر صندوق بیت المال معبد به تماشای مردمی نشسته بود که پول در صندوق میانداختند. بسیاری از ثروتمندان مبالغ هنگفت میدادند. سپس بیوه زنی فقیر آمد و دو سکه ناچیز مسی که به

ادامه مطلب ...